پارت دویست و یازده

زمان ارسال : ۹۰ روز پیش

نگاه صدرا از چشم‌های خندان آوا تا روی کیک درون دستش پایین می‌آید. کیک کوچکی با روکش شکلاتی و چند شمع باریک روی آن؛ مثل همه چیزهای دیگر این دختر؛ شیک و شاده. دوباره لبخندش جان می‌گیرد. هرچند دو مزاحم کنار آوا بودند اما حضور خودش برای اوج گرفتن احساساتش کافی‌ست. همایون وقتی می‌بیند خبری از خوشامدگویی نیست، صدرا را پس می‌زند و هلن را به سمت جلو می‌راند تا وارد خانه شوند. نگاه صدرا از رو

1447
463,800 تعداد بازدید
2,182 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zahra.s

    00

    عالی

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🙏🏻🥰🥰

    ۳ ماه پیش
  • راضیه

    ۳۴ ساله 30

    دست مریزاد، قلمت مانا عزیزم

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    زنده باشید بانو🥰🥰

    ۳ ماه پیش
  • Aa

    20

    👏🌹🌺🙏

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    😊😊😊😊

    ۳ ماه پیش
  • یانا

    30

    درود خوبببببه همین طور پیش بره نزدیکه جشن عروسی🤵👰

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    💃🏼💃🏼💃🏼چی بپوشیم حالا؟😁🥰

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید